بخش اول ريشههای تاريخی حادثه كربلا
چگونه امت پيغمبر فرزند پيغمبر را كشتند ؟
حادثه شهادت امام حسين عليه السلام نه تنها فجيع بود و نه تنها مظهر
يك فداكاری عظيم و بینظير است ، حادثه بسيار عجيبی است از نظر توجيه
علل روحی قضيه . اين قضيه پنجاه سال بعد از وفات پيغمبر اكرم واقع شده
به دست مسلمانان و پيروان رسول اكرم و مردمی كه معروف به تشيع و دوستی
آل علی بودند و واقعا هم علاقه به آل علی داشتند در زير پرچم كسانی كه تا
سه چهار سال قبل از وفات پيغمبر با او جنگيدند و عاقبت كه مردم ديگر
مسلمان شدند آنها هم اجبارا و ظاهرا مسلمان شدند . ( به قول عمار ياسر :
استسلموا و لم يسلموا ) ( 1 ) . ابوسفيان در حدود 20 سال با پيغمبر جنگيد
كه در حدود پنج شش سال آخر ، قائد اعظم تحريك عليه اسلام بود و حزب او
يعنی امويها اعدی عدو والد الخصام پيغمبر بودند . بعد از ده سال از وفات
پيغمبر معاويه كه هميشه دوش بدوش و پا بپای پدرش با اسلام میجنگيد ،
والی شام و سوريه شد و سی سال بعد از وفات پيغمبر خليفه و اميرالمؤمنين
شد ! و پنجاه
سال بعد از وفات پيغمبر پسرش يزيد خليفه شد و با آن وضع فجيع فرزند
پيغمبر را كشت به دست مسلمانانی كه شهادتين میگفتند و نماز میخواندند و
حج میكردند و به آئين اسلام ازدواج میكردند و به آئين اسلام مردههای خود را
دفن میكردند . نه اين مردم منكر اسلام شده بودند - و اگر منكر اسلام شده
بودند معمائی در كار نبودند - و نه انكار حرمت امام حسين را داشتند و
معتقد بودند كه امام حسين نعوذ بالله از اسلام خارج شده بلكه عقيده آنها
به طور قطع بر تفضيل امام حسين بر يزيد بود . حالا چگونه شد كه اولا حزب
ابوسفيان زمام حكومت را در دست گرفتند و ثانيا مردم مسلمان و بلكه شيعه
قاتل امام حسين ( ع ) شدند در عين اينكه او را مستحق قتل نمی دانستند
بلكه احترام خون او از خون هر كسی در نظر آنها بيشتر بود .
اما اينكه چرا حزب ابوسفيان زمام را در دست گرفت برای اين بود كه
يكنفر از همين امويها كه او سابقه سوئی در ميان مسلمين نداشت و از
مسلمين اولين بود به خلافت رسيد . اين كار سبب شد كه امويها جای پائی در
دستگاه حكومت اسلامی پيدا كنند ، جای پای خوبی به طوری كه خلافت اسلامی را
ملك خود بنامند ، ( همان طوری كه مروان به انقلابيون همين را گفت ) هر
چند جای پا در زمان عمر پيدا شد كه معاويه والی سرزمين زرخيز شام و سوريه
شد خصوصا با در نظر گرفتن اين معما كه عمر جميع حكام را عزل و نصب میكرد
و تغيير و تبديل میداد به استثناء معاويه .
امويها سبب فساد در دستگاه عثمان شدند و مردم هم عليه عثمان انقلاب
كردند و او را كشتند و معاويه كه هميشه خيال
خلافت را در دماغ میپروراند از كشته شدن عثمان استفاده تبليغاتی كرد و
نام خليفه مظلوم ، خليفه شهيد به عثمان داد و پيراهن خون آلود عثمان را
بلند كرد و وجهه مظلوميت خليفه پيغمبر را تقويت كرد و به مردم هم گفت
: رأس و رئيس كشندگان عثمان ، علی ( ع ) است كه بعد از عثمان خليفه
شده و انقلابيون را هم پناه داده و چه گريهها و اشكها كه از مردم نگرفت !
تمام مردم شام يعنی قبائلی از عرب كه بعد از فتح اسلام در شام سكنی كرده
بودند يكدل و يكزبان گفتند كه در مقام انتقام و خونخواهی خليفه مظلوم تا
قطره آخر خون خود حاضريم و هر چه تو فرمان دهی ما اطاعت میكنيم . به اين
وسيله معاويه نيروی اسلام را عليه خود اسلام تجهيز كرد